گزیدههایی از کتاب واژههایی در اعماق آبی دریا:
«نمیشود با کسی که تو را فراموش کرده دوباره دوست شوی. تا آخر عمر همیشه نگران خواهی بود که بازهم مثل دفعۀ پیش تو را فراموش کند. همیشه این را میدانی که حال او بدون تو صددرصد خوب است ولی حال تو بدون او خوب نخواهد بود.»
«به این فکر میکنم که آیا روزی میتوانم هرآنچه برایم اتفاق افتاده را فراموش کنم و دوباره زندگی را از سر بگیرم. به این فکر میکنم که آیا روزی میآید که دوباره مثل قبل شویم.»
«ولی من درحقیقت فکر نمیکنم که تو احساسات درونی خود را ازدست داده باشی، بلکه برای اینکه به [او] فکر نکنی سعی داری اینطور نشان دهی. بهخاطر همین است که درمورد او برای هیچکس جز من صحبت نکردهای؟»
«تصور زندگی بدون آن چیزی که عاشقش هستی یک چیز است، و زمانیکه آن را واقعاً ازدست میدهی چیزی دیگر.»
٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫۰٫
+ دلم برا بچهها؛ کلاس، خندههامون، شیطونیهاشون! تنگ میشه...خیلی... هر سال خداحافظی داره سخت تر میشه:/
+ برا تعطیلات برنامه خاصی ندارم و این نگران کننده است:(