loading...

تشنگی آور به دست...

بازدید : 1
دوشنبه 21 بهمن 1403 زمان : 2:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تشنگی آور به دست...

گزیده‌هایی از «هزاره اول خاک؛ محمد علی معلم دامغانی»:

«اگه یاری نگیری

بی تعلق اسیری

هستی اینه، چرا عاشق نمیری؟

زلف پر خم آفرید

اون که آدم آفرید

دل و دلبر رو برا هم آفرید»

« میشه بعد از این نباشی

تو که پیش از این نبودی»

«تو مرام عاشقانه

گاهی بردن میشه باختن»

«چه حالتی است، سخت پیچ پیچ می‌گویم

هزار گفتنی ام هست و هیچ می‌گویم»

«شب‌ها شبند و قدر شب عاشقانه‌هاست

عالم فسانه، عشق فسانه‌ی فسانه‌هاست»

«آن تویی که می‌خواهم، داغ حسرتم بر دل

خاک محنتم بر سر، آن نی ام که می‌خواهی

گر وفا کنم وقتی، از جفا نمی‌رنجی

گر خطا رود روزی، از عطا نمی‌کاهی

بخشش و پناه از تو، لغزش و گناه از ما

بنده ایم و نادانیم، خواجه‌‌‌ای و آگاهی»

٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫

ابتدای کتاب نوشته بود که به جز ترانه‌های ساده و قابل فهم؛ این شاعر اشعاری دارد که برای عموم، سخت قابل فهم و درک است. دقیقا همینطوره! واژه‌هایی که رایج نیست استفاده شده. با وجود این به نظرم برای یک بار خوندن خوبه چون اشعار دل نشین و با مفاهیم عمیق هستن.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 145
  • بازدید کننده امروز : 134
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 147
  • بازدید ماه : 147
  • بازدید سال : 156
  • بازدید کلی : 189
  • کدهای اختصاصی